.

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مقاله» ثبت شده است

نقدی بر سریال بازی تاج و تخت(3)

کلاغ سه چشم اشاره به چاکرای اجنه و چشم سوم دارد که قدرت دیدن شخص را در حالات ماورایی و مشترک فیزیکی متافیزیکی بالا می‌برد.

در دو شماره گذشته، ضمن بررسی گذرا پیرامون تاریخچه کمپانی سازنده سریال «بازی تاج‌وتخت» به معرفی اجمالی این سریال و بررسی خاندان تارگرین‎ها پرداختیم و برخی از نمادهای این خاندان که شباهت عجیبی به نمادهای مطرح شده در میان یهودیان و مسیحیان داشت؛ در این شماره در نظر داریم به بررسی خاندان لنیسترها و همچنین یکی از خدایان مورد پرستش در این فیلم بپردازیم.

لنیسترها را در فیلم می‎توان نماد یهود دانست. این شباهت را می‎توان به صورت زیر دسته‎بندی کرد :

اولین شباهت نماد پرچم لنیسترهاست وهمانطور که در ابتدا عرض کردم نماد لنیسترها ؛ نماد سبط یهودا است.

دومین شباهت ثروتمند بودن لنیسترها است که از تمام خاندان‎ها در فیلم ثروتمندتر هستند. و ما میدانیم یهودیان با لنیسترها در این مورد شباهت دارند.

سومین شباهت نفوذ لنیسترها است. لنیسترها همانند یهودیان در همه‌جا نفوذ دارند. تا حدی که پادشاه رابرت باراتیونرا از طریق ساقی شراب او که یک لنیستر بود مسموم کردند.

چهارمین شباهت جاسوسی لنیسترها از تمام نقاط دنیا است. آن‌ها از طریق لرد واریس در همه جای اسوس و وستروس جاسوس دارند و یک شبکه مخفی را به وجود آوردند.

پنجمین شباهت ؛ دست‌های پشت پرده لنیسترها در هر مورد مرموزی در فیلم است و همچنین حکومت کردن پنهانی تایوینلنیستر و سرسی دخترش بر وستروس گویای این ماجراست.

مذهب دیگری که در وستروس وجود دارد ؛مذهب شمالی‌هاست.
شمالی‎ها درختانی تنومند را پرستش می‎کنند که در شمال می‎روید. این درخت به دلایلی که در ادامه خواهم گفت ؛ درخت کابالاست!!

خدایان قدیم توسط شمالی‎ها پرستش می‎شوند. سمبل آن‌ها درختان جادویی هستند.
آن‌ها قدیمی‎ترین خدایان وستروسی محسوب می‎شوند که حتی قبل از این‌که انسان‌ها پا به عرصه وجود بگذارند، توسط فرزندان جنگل پرستش می‎شدند. این خدایان بعدها توسط مردم اولیه پذیرفته شدند. این خدایان به‌صراحت اشاره به درخت کابالا دارد. درخت کابالا ؛ بنیان این عرفان یهودی است و کابالیست‎ها معتقدند از طریق این درخت می‌توان خدا را نعوذبالله به زیر کشید.

برندون استارک یکی از فرزندان لرد است. استارک با وصل شدن به درخت کابالا به خلسه رفته و باوجوداینکه فلج است می‎تواند به‌صورت تقریبا فیزیکی طی الارض کند. فیزیکی بودن برن استارک در سفر به زمان آنجایی مشخص می‎شود که بر دنیای مادی تأثیر می‎گذارد. مثلاً درجایی که به خلسه رفته و در تاریخ به گذشته می‌رود و پدرش را صدا می‌کند و او صدای فرزندش را می‌شنود. همچنین دیده شدن برن استارک توسط شخصی به نام هودور در حالت خلسه گویای این ماجراست. پس برندون استارک می‌تواند از طریق درخت کابالا به خلسه رود و طی الارض کند و بر جهان مادی تأثیر بگذارد.

برندون استارک قدرتی ماورایی دارد. و در قسمتی از فیلم نزد فردی متصل به ریشه درخت کابالا می‌رود که کلاغ سه چشم نام دارد. چشم وسطی این فرد اشاره به چاکرای اجنه و چشم سوم دارد که قدرت دیدن شخص را در حالات ماورایی و مشترک فیزیکی متافیزیکی بالا می‌برد. نکته جالب اینجاست که برندون استارک وقتی متصل به درخت کابالا میشود و به خلسه می‌رود ؛توسط پادشاه تاریکی یا همان فرمانده قدرتمند وایت واکرها ؛ دیده و شناخته می‌رود.

خدای دیگری که در فیلم مطرح می‌گردد خدایی است به نام خدای نور که با توجه به پادشاه تاریکی ؛ مقابل او قرار می‎گیرد.

خدای نور بیشتر در قاره اسوس و شهرولانتیس خواهان دارد. این مذهب؛ جادوگرانی مؤنث به خدمت دارد که حکم راهبه رادارند. این جادوگران زن لباس قرمز به تن دارند‌. مهم‌ترین این جادوگران، زنی جادوگر به نام ملیساندرا است که علاوه بر لباس قرمز، موهای قرمز نیز دارد.

این بانوی سرخ‌پوش می‌تواند اشاره به یکی از اسرار فراماسونری به نام بانوی سرخ داشته باشد که از آن به‌عنوان ببلن هم یاد می‌شود. در مورد ببلن در ابتدا توضیح دادم که الهه شهوت در بابل بوده است.

از مواردی که مربوط به خدای نور و آتش می‎شود قربانی کردن انسان است!! قربانی کردن انسان‎ها از دیرباز برای اجانین و شیاطین انجام می‎گرفته است. بانوی سرخ انسان‎ها و حتی کودکی را زنده‌زنده در آتش می‎سوزاند و تقدیم خدای نور و آتش می‎کند. یعنی دقیقاً همان قربانی باستان که توسط جادوگران برای شیطان انجام می‌گرفت و درآمیخته شدن لفظ خدای آتش ؛ که عنصر اجانین است و راهبه هایی سرخ‌پوش موضوع را کمی عجیب می‎کند.

از نکات دیگری که می‎تواند شیطان بودن خدای نور و آتش را اثبات کند ؛ رابطه بانوی سرخ یا همان جادوگر ملیساندرا با استنیس باراتیون است و ذریه حرامی که به دنیا میاورد و این خصوصیات شیاطین را دارد و این شیطان متولدشده از این رابطه ؛ شخصی را به قتل می‌رساند.

نکته دیگری که حتماً باید توجه کرد ؛ موسیقی عجیبی است که در زمان نشان دادن بانوی سرخ و یا هر وقت حرفی از خدای نور زده می‌شود، است. اگر دقت کنید متوجه مرموز بودن این موسیقی می‌شود که برای القا کردن مطلب خاصی ساخته‌شده است.

همچنین خون پادشاهی برای خدای نور و جادوگرش مسئله مهمی است. بانوی سرخ از طریق زالو خون حرامزاده‎ای را که خون پادشاه رابرت باراتیون داشت را گرفت و سحر و جادویی ترتیب داد که باعث کشته شدن تعدادی از شخصیت‌های مهم فیلم گشت.

ادامه دارد...


سید میلاد میرعلینقی


مطالب مرتبط: 

نقدی بر سریال بازی تاج و تخت(1)

نقدی بر سریال بازی تاج و تخت(2)

جنبش مصاف ایرانیان

۰ نظر

مفهوم‌شناسی اصطلاح یوگا


مفهوم‌شناسی اصطلاح یوگا


آنچه که یوگا به دنبال آن است، پایان بخشدن و متوقّف ساختن تمامی فعّالیت‌ها و شناخت‌های ذهنی انسان یا همان از کار انداختن کامل ذهن و فکر است

همانطور که در گذشته بیان شد، بنابر عبارات افرادی چون «پی‌دی شارما»، «ب.ک.س آین‌گار» و «ارنست وود» که جزو بزرگان یوگا به حساب می‌آیند، یوگا ماهیّتی عرفان گونه دارد و افرادی که آن را صرفاً یک ریاضت جسمانی می‌دانند، انسان‌هایی هستند که به ژرف‌نای یوگا نفوذ نکرده و از حقیقت آن بی‌خبرند.

پس از آگاهی نسبت به ماهیّت و چیستی یوگا و اثبات این مطلب که یوگا نوعی عرفان بوده و ورزش نیست، نوبت به بررسی مفهوم «یوگا» می‌رسد. بررسی مفهوم یوگا از آن جهت اهمیّت دارد که موجب آشنایی بیشتر با ماهیّت حقیقی یوگا می‌شود.

یوگا (yoga) کلمه‌ای سانسکریت و از ریشه «یوج» (yuj) بوده و در لغت به معنای «پیوستن، مهار کردن، جفت کردن، یوغ زدن و تمرکز بر یک نقطه و مراقبه» است. در آیین هند، واژه یوگا عموماً برای هر شیوه زاهدانه‌ای بکار می‌رود که موجب جدایی فرد از عالَم دنیا و اتّصال وی به عوالم بالاتر می‌گردد(1).

در مورد تعریف اصطلاحی این عرفان باید گفت یوگا را می‌توان آیینی دانست که به «توقّف‌ نوسان‌های روانی» منجر می‌شود. این نوسان‌ها، تمامی کارکردهای ذهنی ما همچون تجربه‌های حسّی، استدلال‌های عقلی، خطاهای شناختی، رؤیاها، خواب عمیق و خاطرات را در بر می‌گیرد. به نظر «پاتانجالی» یا همان «پتنجلی» که نگارنده «یوگا سوتره» است، این گونه حالات موجب به وجود آمدن رنج در انسان شده و از همین رو، باید آن‌ها را فرو نشاند. هدف یوگا به جای «رشد حالات‌ آگاهی» و «کمک به فّعالیت‌های ذهنی و فکری انسان»، ممانعت از بروز چنین حالاتی به وسیله ارتقای «قناعت ماندگار درونی» و «قرار دادن ذهن در یک حالت خلأ و خلسه» است(2).

با توجّه به این توضیحات می‌توان دریافت که بر خلاف تصوّر عامّه و ادّعای برخی از بزرگان یوگا، اصطلاح یوگا به معنای ارتباط و پیوند میان نفس انسان و خدا نیست؛ بلکه آنچه که یوگا به دنبال آن است، پایان بخشدن و متوقّف ساختن تمامی فعّالیت‌ها و شناخت‌های ذهنی انسان یا همان از کار انداختن کامل ذهن و فکر است نه ارتباط انسان با خدا(3).

ناگفته نماند برخی از محقّقین بر این باور هستند که با توجّه به دستور زبان فارسی، صحیح‌تر آن است که به جای اصطلاح «یوگا» از «یُگَه» استفاده کنیم(4). با این حال، با توجّه به آنکه عموم مردم از این عرفان با عنوان «یوگا» یاد می‌کنند، ما نیز در سلسله یادداشت‌های پیش رو از همین اصطلاح استفاده خواهیم نمود.


ادامه دارد، إن شاء الله ...

قسمت قبل


فهرست منابع:
1. الیاده، میرچا؛ مقاله «یوگا»، ترجمه احمد شاکرنژاد، مجله هفت آسمان، شماره 36، زمستان 1386، ص 98.  
2. کارت، جریمی و کینگ، ریچارد؛ مقاله نیوگا و غرب: گرفتار آمدن در دام دکارتی»، ترجمه جواد طاهری، مجله سیاحت غرب، شماره 116، فروردین 1392، ص 98. 
3. چادرا چاترجی، ساتیش و موهان داتا، درینا؛ معرّفی مکتب‌های فلسفی هند، ترجمه دکتر فرناز ناظرزاده کرمانی، قم: انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1384، ص 556. 
4. صادقی شهپر، علی؛ مقاله «اخلاقیات سلوک عرفان یوگایی»، مجله اخلاق وحیانی، سال دوم، شماره 6، بهار و تابستان 1393، ص 145.

مصاف ایرانیان

۰ نظر

نقدی بر سریال بازی تاج و تخت(2)


از موارد مربوط به پرنسس دنریس تارگرین سوارشدن او بر اژدهایی سهمگین است که هر پژوهشگری را یاد اسطوره دیگری در تاریخ به نام ببلن میندازد.


در شماره گذشته، ضمن بررسی گذرا پیرامون تاریخچه کمپانی سازنده سریال «بازی تاج‌وتخت» به معرفی اجمالی این سریال و خاندان‎های مطرح در این فیلم پرداختیم.
در این شماره در نظر داریم به بررسی خاندان تارگرین‎ها در این فیلم بپردازیم.

یکی از خاندان‌های بسیار مهم در فیلم ؛خاندانی عجیب باقدرت های ماورالطبیعه هستند که از آن‌ها با نام تارگرین ها نام می‌برند.
تاراگرین ها خاندانی هستند که اصالتشان به جزیره‌ای اسرارآمیز به نام والریا بازمی‌گردد که حکم افسانه آتلانتیس در دنیای ما را دارد. ازدواج محارم و داشتن خون اژدها و موهای نقره‌ای خصوصیات تارگرین هاست و از مواردی است که در فیلم از آن‌ها یاد می‌شود.
همچنین آن‌ها به علت داشتن خون اژدها به‌صورت نسل به نسل ؛ نا سوختنی هستند و به داشتن یک یا چند اژدهای غول‌پیکر معروف‌اند.
چندین قرن قبل از شروع شدن فیلم ؛ شخصی قدرتمند به نام اگون تارگرین از والریاسوار بر اژدهایی غول‌پیکر به وستروس حمله می‌کند و هفت‌پادشاهی را تصرف و متحد می‌سازد.
پس از اگون ؛ سلسله تاراگرین ها نسل به نسل بر وستروس حکمرانی می‌کنند تا اینکه سلطنت به فردی نالایق می‌رسد و موجب شورش در وستروس می‌گردد و همین شورش باعث نابودی سلسله تارگرین ها می‌شود تا اینکه حکومت به دست دو لرد از هفت‌اقلیم به نام‌های رابرت باراتیون و  ادارد استارک و دخالت لنیسترها و چند خاندان دیگر ؛ سرنگون می‌شود و رابرتباراتیون به‌عنوان پادشاه وستروس تاج‌گذاری می‌کند.
از آخرین پادشاه از نسل تارگرین ها دو بچه می‌ماند که به قاره اسوس برده می‌شوند.این دو خواهر و برادر ؛ وسیریس و دنریسنام دارند که به‌شدت به نام‌های ایسیس واسیریس دو خواهر و برادر در اسطوره‌های مصر باستان شباهت دارند!!
شباهت دیگر این دو خدا با دنریس و وزیریس؛ ازدواج با یکدیگر است. اگرچه دنریس ووسیریس باهم ازدواج نمی‎کنند اما در فیلم اشاراتی به ازدواج تارگرین ها باهم به‌وفور شده است شباهت دیگری که خیلی هم عجیب است ؛ حکومت دنریس تارگریان بر رأس هرمی بزرگ در شهر مرین قاره اسوس است.
دنریس مدت زیادی بر رأس هرمی بسیار عظیم بر منطقه‌ای بزرگ حکمرانی می‌کند که این هم نکته‌ای جالب در مورد تاراگرین هاست.
از موارد مربوط به پرنسس دنریس تارگرین سوارشدن او بر اژدهایی سهمگین است که هر پژوهشگری را یاد اسطوره دیگری در تاریخ به نام ببلن میندازد.
ببلن را الهه شهوت در بابل باستان می‌خوانند که سوار بر اژدهایی هفت‌سر ترسیم می‌شده است.
برخاستن دنریس از آتش و سجده تعداد زیادی از مردم بر وی نشانگر ارتباط این پرنسس در فیلم باشخصیت‌های اسطوره‌ای دارد که پرستیده می‌شدند.
توجه داشته باشید که دنریس در اتش نمی سوزد و به جهت داشتن خون اژدها که آن‌هم آتش است ؛ آتش هیچ تأثیری بر وی ندارد و این جز آتش بودن عنصر دنریس نیست!!!
از نکات بسیار مهم در فیلم ؛ خدایان و مذاهب آن است که به آن اشاره می‌کنیم
در وستروس دو مذهب بیشتر وجود ندارد. یکی هفت خدا و دیگری مذهب شمال.
بیشتر مردم وستروس هفت خدا را پرستش می‌کنند که معبدی دارند به نام سپت در فیلم که توسط سپتون اعظم اداره می‌شود.
نوع این مذهب و چندخدایی آن بسیار شبیه مسیحیت است. و از طرفی سپتون ها و سپتا ها همان کشیش‌ها و راهبه های کلیسا و سپتون اعظم می‌تواند اشاره به پاپ یا اسقف اعظم داشته باشد که البته پاپ محتمل‌تر است.
نکته مهم در مورد این مذهب ؛ نماد آن است که به‌صورت ستاره هفت پر نشان می‌دهند. و ما میدانیم عدد هفت اگر با نور درآمیخته باشد ؛ می‌تواند نماد یهودیان باشد چراکه برای آن‌ها مقدس است. همچنین کلمه سپت بسیار شبیه به کلمه سبتاست که می‌تواند اشاره به روز شنبه (سبتیا شبت) و یوم شبات یهود داشته باشد.
البته شباهتش فقط در تلفظ است و می‌تواند بی‌ربط باشد اما وقتی در کنار موارد دیگر مثل ستاره هفت پر بیاید ؛عجیب می‌شود!

شماره هفت در این مذهب، مقدس تلقی می‌شود. این باور وجود دارد که همانند هفت چهره خدا، هفت جهنم هم وجود دارد. هفت آواره ( همان سیاره برای وستروسی ها) در آسمان، هم مقدس محسوب می‌شود. حتی این باور وجود دارد که لطف و بخشش هم هفت جنبه دارد. وجود عدد هفت در مراسم مذهبی یا انواع اشیا، به‌گونه‌ای یک امضای مقدس محسوب می‌شود. مؤمنین به مذهب هفت، ستاره هفت پر، منشور کریستالی و تیر و کمان را به‌عنوان نماد مذهبشان استفاده می‌کنند.در مراسم مذهبی، به‌کرات از نور و کریستال به‌عنوان نماینده هفت جنبه دریک خدا استفاده می‌شود
یکی از نکات مربوط به دین هفت خدا ؛تغییر مذهبی است.توجه داشته باشید ابتدا معبد سپت توسط شخصی اداره می‌شد که سپتونی بی‌بند و بار بود. ناگهان یک تغییر بزرگ مذهبی صورت می‌گیرد و گنجشک اعظم جای سپتون بی‌بندوبار را می‌گیرد.
نکته مهم ؛ افراط بیش‌ازحد گنجشک اعظم و دار و دسته‌اش است که جالب اینجاست ستاره هفت پر را در پیشانی‌شان حک می‌کنند.یعنی ابتدا تفریط بود و سپس با آمدن گنجشک اعظم مذهبی افراطی بر وستروس حاکم شد.
شباهت بسیار زیاد این تغییر در مذهب فیلم ؛ به تاریخ بسیار حائز اهمیت است. به گفته بسیاری از پژوهشگران و برخی منابع تاریخی ؛ کاتولیک و پروتستان توسط یهود در دو عصر متفاوت به وجود آمد و می‌توان گفت لنیسترها مانند یهودیان باعث تغییر در مذهب شدند. تفاوت آنجاست که جای افراط‌وتفریط در فیلم با تاریخ بالعکس است.حتی شباهت بسیاری زیادی در چهره پاپ فرانسیس و گنجشک اعظم وجود دارد.


سید میلاد میرعلینقی

مطالب مرتبط:

نقدی بر سریال بازی تاج و تخت (1)

نقدی بر سریال بازی تاج و تخت (3)

مصاف ایرانیان

۰ نظر

نقدی بر سریال بازی تاج و تخت


ساخت و تولید سریال جنجال‌برانگیز Game of Thrones را می‌توان به‌عنوان یکی از مهم‌ترین دستاوردهای شبکه HBO برشمرد که خیلی زود توانست به نقطه عطفی در این صنعت تبدیل شود.


در سال 1990 که برادران وارنر (Warner Bros.) امتیاز یکی از بزرگ‌ترین پخش‌کننده‌های شبکه‌های تلویزیونی کابلی در آمریکا، یعنی اچ‌بی‌او (Home Box Office) را خریداری کردند، می‌شد پیش‌بینی کرد که در آینده‌ای نه‌چندان دور، شاهد تحولی عظیم در آثار تلویزیونی باشیم. تحولی که به‌مرور تمام خط قرمزهای موجود در قوانین پخش شبکه‌های تلویزیونی کابلی را پشت سر گذاشت و زمینه‌ساز آغاز فصلی نو در تولیدات آینده آن‌ها شد.
در این میان، ساخت و تولید سریال جنجال‌برانگیز Game of Thrones را می‌توان به‌عنوان یکی از مهم‌ترین دستاوردهای شبکه HBO برشمرد که خیلی زود توانست به نقطه عطفی در این صنعت تبدیل شود.
این سریال که بر اساس داستانی با عنوان ترانه یخ و آتش (A Song of Ice and Fire) به قلم جرج آر. آر. مارتین (George Raymond Richard Martin) نویسنده و نمایشنامه‌نویس آمریکایی سبک‌های فانتزی، علمی-تخیلی و وحشتناک به رشته تحریر درآمده، روایتگر داستان درگیری چندین خاندان مختلف برای تصاحب تاج‌وتخت پادشاهی و حکومت بر هفت‌اقلیم است.(1)
سریال بازی تاج‌وتخت شمارا وارد یک جهان خیالی می‌کند که از دو قاره تشکیل‌شده است.
1 -  قاره وستروس (غربی)
2-  قاره اِسوس (شرقی)
وستروس از هفت‌اقلیم تشکیل‌شده است که توسط لردها اداره می‌شوند و همگی تحت لوای پادشاه وستروس می‌باشند.
نکته جالب در مورد هفت‌اقلیم این است که می‌توان آن را اقالیم سبعه خواند که در طول تاریخ به جهان گفته می‌شد و در این فیلم هم‌بارها از وستروس به‌عنوان دنیا یادشده است. 
اقالیم هفتگانه یا اقالیم سبعه (در زبان پارسی میانه هفت‌اقلیم را هفت‌کشور می‌نامیدند)
1 . هندوستان
2 . عربستان و حبشستان
3 . مصر و شام
4 . ایران
 5 . روم و صقلاب
 6 . ترکستان
 7 . چین
از طرفی ؛ وستروس را می‌توان نماد اروپا دانست. الگوبرداری نقشه وستروس از نقشه بریتانیا ؛ می‌تواند مرکزیت انگلستان را نسبت به دیگر کشورهای اروپا را در بیننده القا کند.
از نکات مهم این سریال الهامات تاریخی می‌باشد.
جنگ رزها (۸۵–۱۴۵۵ میلادی) در انگلستان بین خاندان‌های لنکستر و یورک از سلسله پلانتاژنه از موارد الهام‌بخش داستان بوده که در این مجموعه منعکس‌کنندهٔ نبرد خاندان لنیستر و استارک است. حتی ازنظر رنگ پرچم‌ها هم شباهت دارند. نماد خاندان لنکستر قرمز و خاندان یورک ،سفید بود. دقیقاً مثل خاندان لنیستر وستارک. حتی شباهت اسم لنیستر و لنکسترهم از الهامات تاریخی نرد رزها و بازی تاج‌وتخت واقعی در بریتانیا است.
سرزمین وستروس با قلعه‌ها و شوالیه‌هایش نمادی از دوران اولیه قرون وسطی در اروپای غربی را به نمایش می‌گذارد.
برای مثال شخصیت «سرسی» برگرفته ازایزابلا ملکه فرانسه (۱۲۹۵–۱۳۵۸میلادی) است.
مجموعه از ترکیبی از واقعیت‌ها همچون،دیوار هادریان، سقوط روم و افسانه آتلانتیس (والریای باستانی)، آتش یونانی بیزانسی‌ها (وایلدفایر)، حماسه ایسلندی عصر وایکینگ‌ها (آیرون‌بورن‌ها) و ایل مغول (دوتراکی‌ها) است که با نشانه‌هایی از جنگ صد ساله (۱۳۳۷–۱۴۵۳ میلادی)و رنسانس ایتالیایی (۱۴۰۰–۱۵۰۰ میلادی)نیز الهام گرفته است
همان‌طور که در ابتدا گفته شد ؛ وستروس توسط هفت‌اقلیم و هر اقلیم توسط یک خاندان اداره می‌شود و همگی طبق قوانین باید به پادشاه وفادار باشند.
  1.شمال –  فرماندهی توسط استارک ها دروینترفل
 2. دره –  فرماندهی توسط ارن ها در ایری
 3. پادشاهی دورن – مقر فرماندهی ساناسپیر توسط خاندان مارتل
 4. ریورلند – فرماندهی توسط تالی‌ها درریورران
 5. وسترلند – فرماندهی توسط لنیسترها درکسترلی راک
 6. استورم لند – فرماندهی توسط براتیون ها در استورمزاند
 7. ریچ – فرماندهی توسط تایرل ها در های گاردن هر اقلیم هم متشکل از قلعه های زیادی است که خاندان‌های مختلفی بر آن‌ها حکومت می‎کنند و طبق قوانین باید به لرد اقلیم پادشاه وفادار باشند.
هر خاندان در وستروس یک نماد دارد که در پرچم‌هایشان استفاده می‌کنند.
یکی از این نمادها که شاید کمتر کسی به آن دقت کند ؛ نماد سبط یهودا از اسباط دوازده‎گانه بنی اسراییل است. یعنی همان سبطی که بعدها قدرت را به دست گرفتند و امروزه هم نام آن‌ها بر روی یهودیان است.
در حقیقت خاندان مهم و قدرتمند لنیستر نماد یهودا را دارد!!
بدین معنا که شیر ایستاده و شیر به سبک نماد لنیسترها در طول تاریخ نماد سبط یهودا یکی از دوازده اسباط بنی‌اسرائیل بوده است و حتی امروزه هم این نماد را درجای جای دنیا می‎توانید ببینید. مثلاً در بسیاری از نمادهای سلطنتی دو شیر ایستاده و یا شیر و اسب شاخ‌دار به‌کاررفته که اسب شاخ‌دار و شیر روبروی هم نماد قوم اسراییل است که امروزه هم می‎توان این نماد را در نمادهای سلطنتی اروپا دید. مثل انگلستان و اسپانیا و اسکاتلند و ....
یکی از نکات قابل‌توجه در فیلم ؛ آمدن موجوداتی اهریمنی و خبیث از آن‌سوی دیوار شمال به سمت هفت‌اقلیم است.
این موجودات «وایت واکر» نام دارند که با رستاخیز و زنده کردن مردگان جمعیت قابل‌توجهی را به‌سوی وستروس روانه کردند.
نکته جالب  صدای شیپوری است که هنگام آمدن و رستاخیز مردگان به صدا درمی‎آیدکه می‎توان از آن به‌عنوان صوراسرافیل یادکرد.
وایت واکرها که رهبری مردگان را به عهده‌دارند ؛ خود یک فرمانده خشن و قدرتمند دارند که از او به‌عنوان پادشاه تاریکی نام می‌برند. از نکات مهمی که این موجودات را با شیاطین منطبق می‎سازد ؛ قربانی کردن برای آن‌هاست که توسط عده‌ای صورت می‎گیرد و فردی نوزادان خود را تقدیم پادشاه تاریکی می‌کند و او هم نوزاد را به وایت واکر تبدیل می‌سازد!
آن‌طور که در فیلم گفته می‎شود با آمدن پادشاه تاریکی ؛ زمستان و تاریکی آغازمی گردد که اشاره به استیلای شیطان دارد.

سید میلاد میرعلینقی


مطالب مرتبط:

نقدی بر سریال بازی تاج و تخت (2)
نقدی بر سریال بازی تاج و تخت (3)

منابع
1- http://www.jc313.ir/42942-

مصاف ایرانیان

۰ نظر
زن، حیا و میل به خودنمایی

زن، حیا و میل به خودنمایی


        بنام خدایى که هم رحمتى عام دارد و هم رحمتى خاص به نیکان


در این مقاله بر آنیم تا با قبول میل به خود نمایی در خانم‌ها و همچنین صفت حیا، راهکار عملی اسلام برای بهداشت روانی زنان را تبیین کنیم: ۱. اختصاص غریزه تبرّج به زنان یکی از ویژگی‌های مهم زنان، خصیصه تبرّج و خودنمایی است که به صورت غریزی و طبیعی در آنان وجود دارد. قرآن در دو آیه از آیات حجاب، از تبرّج و خودنمایی زنان صحبت کرده و آن را محدود به محیط خانواده کرده است. در یک جا می‌فرماید: (وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی) (احزاب: ۳۳) ای زنان (در برابر نامحرم) ظاهر نشوید و خودنمایی نکنید؛ مانند خودنمایی دوران جاهلیت نخستین؛ در آیه دیگر می‌فرماید: (غَیْرَ مُتَبَرِجاتٍ بِزینَهٍ) (نور: ۶۰) زنان، (در برابر نامحرمان) با زینت هاوآرایش هایشان خودنمایی نکنند. 

غریزه خودنمایی و تبرّج از ویژگی‌های زنانه است و در مردان کمتر است. به همین دلیل پوشش و حجاب برای زنان واجب شده است. البته این موضوع به این مفهوم نیست که مردان هیچ محدودیتی در پوشش ندارند. 

قرآن در این آیات فقط زنان را از تبرّج و خودنمایی و به نمایش گذاشتن جاذبه‌های جنسی خود در برابر نامحرم نهی کرده و از تبرّج مردان سخنی نگفته است. از ظاهر این مطلب فهمیده می‌شود که غریزه خودنمایی و تبرّج از ویژگی‌های زنانه است و در مردان کمتر است. به همین دلیل پوشش و حجاب برای زنان واجب شده است. البته این موضوع به این مفهوم نیست که مردان هیچ محدودیتی در پوشش ندارند. 

شهید مطهّری درباره آثار این غریزه و نیز اختصاص آن به زنان می‌گوید: «اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است، این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب‌ها و دل ها، مرد شکار است و زن شکارچی؛ همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خودآرایی از این نوع حس شکارچی گری او ناشی می‌شود. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود، می‌خواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه خود اسیر کند، انحراف تبرّج و برهنگی از انحراف‌های مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است. »۶ 

وجود این غریزه برای متمایل کردن مرد جنس مذکر به زن جنس مؤنث است تا بدین وسیله، مقدّمات ازدواج و زندگی مشترک را بین آنان فراهم کند. درباره غریزه خودنمایی و تبرّج، غیر از منابع اسلامی، برخی از دانشمندان نیز مطالب جالبی دارند. خانم جینا لمبروزو (G,Lombroso) روان شناس معروف ایتالیایی، در این باره می‌گوید: «در زن علاقه به دلبر بودن و دل باختن، مورد پسند بودن و مایه خرسند شدن بسیار شدید است. »۷ در جای دیگری می‌گوید: «یکی از تمایلات عمیق و آرزوهای اساسی زن آن است که در چشم دیگران اثری مطلوب بخشیده و به وسیله حسن قیافه، زیبایی اندام، موزون بودن حرکات، خوش آهنگی صدا، طرز تکلّم و بالاخره شیوه خرام خود، مطبوع طباع واقع گشته، احساسات آن‌ها را تحریک نموده و روحشان را مجذوب سازد. »۸همچنین درباره تأثیر غریزه خودآرایی و تبرّج در زندگی زنان می‌گوید: «میل به جلب دیگران، بزرگ ترین و مهم ترین محرّک زندگانی زن محسوب می‌شود. »۹

ویل دورانت نیز درباره آثار غریزه تبرّج زن می‌گوید: «زن میل دارد بیشتر مطلوب باشد، نه طالب، و به همین جهت، در ارج گذاری و تقدیر آن جاذبه‌هایی که مایه تشدید میل مرد است، استاد است. » بنابراین، اصل وجود این غریزه و اختصاص آن به زن در بین دانشمندان پذیرفته شده است. ۱۰ ۲. پرورش و توجه به غریزه تبرّج در اسلام غریزه خودنمایی و خودآرایی مانند سایر غرایز آدمی، نیازمند قانونمندی و کنترل است؛ یعنی باید از افراط و تفریط در آن پرهیز شود؛ زیرا عدم کنترل این غریزه، چه از لحاظ افراط و چه از لحاظ تفریط، برای زن زیانبخش است و سلامتی او را به خطر می‌اندازد. از این رو، در دین اسلام برای این غریزه حد و حدود ویژه ای تعیین شده است و همان گونه که آزادی بی حد و حصر آن ممنوع گردیده و برای کنترل آن حجاب واجب شده، بی توجهی به آن نیز مذموم شمرده شده است. به همین دلیل، در برخی روایات، آرایش کردن برای زنان یک ضرورت تلقّی شده و بی توجهی به آن به معنای نادیده گرفتن غریزه خودآرایی، مورد نکوهش قرار گرفته است. در اینجا به بعضی از این روایات اشاره می‌شود: 

در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مورد ویژگی‌های بهترین زنان نقل شده است که فرمودند: «بهترین زنان شما زنی است که بسیار با محبت باشد، عفیف و پاک دامن باشد، نزد اقوامش عزیز و محترم باشد، با شوهرش متواضع و فروتن باشد، برای او خودآرایی و تبرّج داشته باشد و در برابر نامحرم عفیف باشد. » در این حدیث، دقیقا به همان تبرّجی که قرآن آن را برای زن در مقابل نامحرم ممنوع کرده، نسبت به شوهرش سفارش شده است. ۱۱ 

در روایت دیگری، امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «برای زن سزاوار نیست که بدون زیور و آرایش باشد، حتی اگر یک گردن بند باشد؛ و سزاوار نیست دستش از رنگ حنا خالی باشد، اگرچه پیر باشد. »۱۲ همچنین می‌فرماید: «لا تُصَلِّی الْمَرأَةُ عُطُلا»؛ زن بدون زیور و آرایش نماز نخواند. ۱۳ امام باقر (علیه السلام) نیز در روایتی می‌فرماید: «لَمْ تَزَلِ النِّساءُ یَلْبِسْنَ الْحِلْی»؛ زنان همواره از زیور استفاده کنند. ۱۴ 

در برخی روایات دستوراتی برای زیبا شدن زنان داده شده، است. برای مثال، امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: «کاری را که بیش از حد توانایی زن است به او وامگذار؛ زیرا (اگر زنان از کارهای سخت و طاقت فرسا به دور باشند) برای حال آن‌ها و شادابی روحی و دوام زیبایی آن‌ها بهتر است؛ چرا که زن گل بهاری است (لطیف و حساس)، نه پهلوانی سختکوش. »۱۵ 

همچنین رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) پس از اینکه به همه زنان، چه شوهردار و چه بدون شوهر، دستور می‌دهد دایم خضاب کنند (و دست و صورت خود را به حنا و رنگ‌های زیبا آرایش کنند) می‌فرماید: «اما زنان شوهردار برای شوهرانشان زینت کنند و اما زنان بدون شوهر، به این دلیل خضاب کنند که دستشان شبیه دست مردان نشود (و لطیف و زیبا بماند. ) »۱۶ 

همچنین در روایت دیگری آمده است: پیامبر به مردان فرمود: «ناخن‌های خود را کوتاه کنید» و به زنان فرمود: «ناخن‌ها را مقداری بلند بگذارید؛ زیرا شما را زیباتر می‌کند. » حتی آن حضرت از بعضی زنان به خاطر اهمیت ندادن به آرایش و زیبایی، انتقاد کرده است. ۱۷ 
اهمیت زینت کردن و آرایش زنان به حدی است که پوشش بعضی از لباس‌ها مثل ابریشم و طلا به علت خاصیت زیبایی شان به زنان اختصاص یافته است۱۸ امام باقر (علیه السلام) می‌فرماید: «خداوند طلا را در دنیا زینت زن قرار داد و بر مردان حرام کرد. » ۱۹ در برخی روایات آمده که «ائمّه اطهار (علیهم السلام) زنانشان را با طلا و نقره زینت می‌کردند و بر این کار اصرار داشتند. »۲۰ 
از روایات دیگری که حاکی از اهمیت اسلام به آرایش و تجمّل برای زن است، حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است که حتی به زنانی که شوهران نابینا دارند دستور می‌دهد خود را با بوی خوش و حنا آرایش کنند. امام صادق (علیه السلام) فرمود: از رسول خدا سؤال شد: زن چگونه برای شوهر نابینا آرایش کند؟ فرمود: با استعمال عطر و خضاب کردن، که نوعی بوی خوش است. ۲۱ 
از روایاتی که در این باب وجود دارند، و تنها بعضی از آن‌ها در اینجا ذکر شدند، می‌توان نتیجه گرفت که اگر دین اسلام از تبرّج و خودنمایی زن برای نامحرم نهی کرده، در مقابل به او دستور داده است در صورتی که در انظار نامحرم نباشد، حتما تبرّج و خودنمایی داشته باشد، به ویژه اگر در محضر شوهرش باشد. بنابراین، دین اسلام غریزه خودنمایی و تبرّج زن را نادیده نگرفته، بلکه به آن اهمیت هم داده است و تلاش کرده زنان علاوه بر دارا شدن زیبایی درونی و اخلاقی، از نظر ظاهری هم جذّاب و زیبا باشند؛ زیرا توجه به آرایش و زیبایی ظاهری نه تنها پاسخی منطقی و صحیح به اقتضای طبیعی و غریزه آنان در جلوه گری و جلب توجه دیگران است، بلکه سبب می‌شود زن شادتر و بانشاط تر باشد و از این طریق، شادابی و نشاط را به زندگی خانواده اش نیز وارد کند؛ زیرا یکی از عوامل مهم با نشاط بودن زن، داشتن ظاهری زیبا و دلپسند است که شوهرش را پی درپی به وجد آورد و خود نیز از این طریق به وجد آید. 
کوشش زن در جذّاب بودن و آرایش کردن برای شوهر، ضمن اینکه نیاز طبیعی زن به خودنمایی و تبرّج را ارضا می‌کند، وی را از جلوه گری و خودنمایی برای مردان نامحرم نیز بی نیاز می‌سازد؛ زیرا او برای شوهری خودآرایی کرده است که حقیقتا به او عشق می‌ورزد و در دوستی اش وفادار است. بدین سان، هم نیاز غریزی او به آرایش و تجمّل اشباع شده و هم از آفات وانحرافات رهایی یافته و آسیبی به سلامت روانی او وارد نشده است.

منبع عکس: موسسه منجی منتظران
پی نوشت ها:
۱ علی بن حسام الدین المتقی، کنزالعمّال فی سنن الاقوال و الافعال، انتشارات مؤسسة الرساله، ج ۳، ص۱۲۱. 
۲ عبدالواحد آمدی، غررالحکم و دررالکلم، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، حدیث ۱۱۶۸. 
۳ Exhibitionism. 
۴ یا اَیَّتها النفسُ المُطمَئِنَه اِرجَعی اِلی رَبِّکَ راضیةً مرضیةً» (فجر: ۲۷و ۲۸) تو ای روح آرام یافته! به سوی پروردگار بازگرد، در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است. 
۵ یَومَ لایَنفَع مال و لابنون الاّ من اتَی اللّه بقلب سلیم (شعراء: ۸۸و ۸۹. 
۶ مرتضی مطهری، نظام حقوقی زن در اسلام، تهران، صدرا، ۱۳۷۹، ج ۱۹، ص۴۳۶. 
۷ جینا لمبروزو، روح زن، ترجمه پری حسام شه رئیس، تهران، دانش، ۱۳۶۹، ص ۱۵. 
۸ همان، ص ۴۲. 
۹ همان، ص ۴۴. 
۱۰ ویل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب، تهران، انتشارات سازمان آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۹، ص۲۲۳. 
۱۱ «اَلْوَدُودُ الْعَفیفَةُ، اَلْعَزیزَةُ فی اَهْلِها، اَلذَّلیلَةُ مَعَ بَعْلِها، اَلْمُتَبَرِّجَةُ مَعَ زَوجِها، الْحِصانُ مَعَ غَیْرِهِ. »؛ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۷، ج ۵، ص۳۲۴. 
۱۲ «لایَنْبَغی لِلْمَرأةِ اَنْ تُعَطَّلَ نَفْسَها وَلو اَنْ تَعَلَّقَ فی عُنُقِها قَلادَةً، وَ لایَنْبغی لَها اَنْ تَدَعَ یَدَها مِنَ الْخِضابِ وَ لَوْ اَنْ تَمْسَحَها بِالْحَناءِ مَسْحا وَ اِنْ کانَتْ مُسِنَّةً. »؛ شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج ۴، ص ۴۵۹. 
۱۳ همان. 
۱۴ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج ۶، ص۴۷۵. 
۱۵ «لاتُمَلَّکُ الْمَرْأَةُ مِنَ الْاَمْرِ ما یُجاوِزُ نَفْسَها، فَاِنَّ ذلِکَ اَنْعَمُ لِحالِها وَ اَرْخی لِبالِها وَ اَدْوَمُ لِجَمالِها، فَاِنَّ الْمَرْأَةَ رِیْحانَةٌ لَیْسَتْ بِقَهْرَمانَهٌ. »؛ شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج ۲۰، ص۱۶۸. 
۱۶ «اَمّا ذاتُ الْبَعْلِ فَتَزَیَّنَ لِزَوجِها وَاَمّا غَیرُ ذاتِ الْبَعْلِ فَلا یُشْبِهُ یَدَهُ یَدَ الرِّجالِ. »؛ همان، ج ۲، ص۹۷
۱۷ قال رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) لِلرِّجالِ: قَصُّوا اَظافیرَکُمْ، وَلِلنِّساءِ اُتْرُکْنَ فَاِنَّهُ اَزْیَنُ لَکُنَّ. »؛ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج ۶، ص۴۹۱. 
۱۸ شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج ۴، ص۳۸۰. 
۱۹ «جَعَلَ اللهُ الذَّهَبَ فی الدُّنْیا زینَةَ النِّساءِ فَحرَّمَ عَلَی الرِّجالِ لُبْسَهُ. » همان، ص ۴۱۴. 
۲۰ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج ۵، ص۳۲۴. 
۲۱ شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج ۲۰، ص۱۶۷. 
۷ نظر