سخنرانی استاد رائفی پور با موضوع آزادی به سبک غربی _ ١٢ آذر ٩۶ دانشگاه علوم پزشکی بیرجند
سخنرانی استاد رائفی پور با موضوع آزادی به سبک غربی _ ١٢ آذر ٩۶ دانشگاه علوم پزشکی بیرجند
خواننده: شروین معینی
کارگردان: ابراهیم سالمی
دانلود آهنگ حجم: 10 مگابایت
متن زیر مشروح مصاحبه استاد رائفی پور پیرامون "شخصیت کورش کبیر" است که پیش از این خلاصه آن در خبرگزاری انصاف نیوز آمده بود:
دکتر علیاکبر رائفیپور، استاد دانشگاه در آستانهی نزدیک شدن به 7 آبان و روز منتسب به «کوروش» در گفتوگو با خبرنگار انصاف نیوز گفت: رفتارهای ما ایرانیان صفر و صدی و اشتباه است؛ ما یا از کسی خدا میسازیم مثلا یک عده جوان میروند به دور مقبره کوروش سجده میکنند، یا یک عدهای مانند رفتارهای مرحوم خلخالی را انجام میدادند و به کوروش توهین میکردند که این هم غلط است.
برای مسلمانی، فرهنگ ایران را نشانه گرفتهاند
این پژوهشگر دینی در تقابل فرهنگ ایران و اسلام میگوید: شهید مطهری زمانی که میبیند حکومت پهلوی با حربه ایران گرایی ، اسلام را میزند و یکسری از مسلمانان فکر میکنند برای مسلمان ماندن باید ایرانی بودن را بزنند، کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران » را مینویسد، ببینید چقدر رفتار ایشان عاقلانه است.
وی افزود: مگر میشود ما ایرانی بودن خود را فراموش کنیم، مگر میشود ایرانی بودن اثری بر روی شخصیت ما نداشته باشد. فرهنگ ایران و اسلام قابل جمع است. مردم ایران یک ملت متمدن هستند که سالها تاریخ، زبان و فرهنگ و دینداری و خدا پرستی دارند و میتوانند از داشته های خود دفاع کنند. فرهنگ ایرانی فرهنگی است که میتواند فرهنگهای مهاجم را در خود هضم کند و این بسیار ارزشمند است مگر ندیدید با با فرهنگ هلنیستی اسکندر مقدونی و مغولان وحمله اعراب چه کرد؟
خدا کردن «کوروش» نوعی لجبازی
رائفیپور گفت: دشمن اینگونه القا میکند که ما باید یا ایرانی باشیم یا مسلمان؛ این چه معنایی دارد؟ ما میخواهیم ایرانی مسلمان باشیم؛ فرهنگ اسلامی و ایرانی با هم قابل جمع هستند. در 8 سال دفاع مقدس ما یک وجب از خاک ایران را به دشمن ندادیم، چه کسی از ایران دفاع کرد؟ آنهایی که مسلمانتر بودند و تمام عملیاتها اسم مذهبی بود و امروز نیز از امنیت ایران در مقابل تکفیریها چه کسی دفاع میکند؟ مدافعان حرم هستند، پس اینها در کنار هم کامل میشوند.
تکفیری ها در عراق و سوریه در هرشهری که پا گذاشتند با پتک و مواد منفجره به جان آثار باستانی افتادند اگر همین بچه مسلمانهای مدافع حرم نبودند تکفیری ها الان تخت جمشید و پاسارگاد وموزه ها را شخم زده بودند
این استاد دانشگاه تشریح کرد: در کشورمان بیعقلی بیداد میکند، درحالیکه جوان امروزی وطنش را دوست دارد؛ حال آنکه ممکن است درجایی افراط نیز انجام دهد. باید به آن جوان بگوییم که کوروشی که او نام میبرد همان «ذوالقرنین» قرآن است و مطالعه کند که کوروش انسان موحدی بوده است، پس او نیز موحد باشد؛ نه این که کاری کنیم که این جوان برود و به دور مقبره کوروش بچرخد و بگوید «ما آریایی هستیم، عرب نمیپرستیم»، من معتقدم بسیاری از این رفتارها به خاطر لج کردن با مسوولان است.
فرضیهی حضور احمدینژاد در پاسارگاد
رائفیپور، حضور احمدینژاد در پاسارگاد را جذب رای ازسبد آرای اصلاحطلبان پس از وقایع سال 88 دانست و افزود: احمدینژاد در این راه با یکسری هنرمندان(سلبریتی ها) که عمدتاً به اصلاحطلبان نیز نزدیکتر هستند نیز همراهی کرد؛ برای نمونه نمایشگاه برای هدیه تهرانی برگزار کرد یا با استاد انتظامی وارد ستاد انتخابات شد، اما این رفتارهای او برای مخاطب اصلاح طلب نچسب است.
وی افزود: احمدینژاد میپنداشت که تنها راهی که میتواند جامعه رای اصلاحطلبان و سکولارها را برای دورههای بعدی انتخابات جذب خود کند، این است که از تنها وجه اشتراک خود با ایشان یعنی ایرانی بودن بگوید.
این پژوهشگر دینی افزود: این رفتارها برای آن قشر ایجاد الفت نکرد و موجب شد حتی رأی جامعه اصولگرایی را نیز از دست بدهد. من معتقدم که کارهایی مانند بازگرداندن منشور کوروش به ایران در دوران احمدینژاد یا انداختن چفیه بر گردن سرباز هخامنشی یا حضور در پاسارگاد و عکس گرفتن با مقبره کوروش در راستای جذب مخاطب از این گروه انتخاباتی بود.
این استاد دانشگاه در رابطه با جامعهی رأی دهنده در ایران، بیان کرد: ما در کشور چهار جامعه رأی داریم، یک «جامعه سکولار» هستند که میخواهند سر به تن نظام نباشد و به شرطی در انتخابات شرکت میکنند که با شرکت در انتخابات بتوان جمهوری اسلامی را زد. جامعهی دوم «اصلاحطلبان» هستند که در انتخابات برخی مواقع تحریم میکنند و برخی مواقع تحریم نمیکنند.
وی افزود: جامعه رأی بعدی، «اصولگرایان» هستند که همیشه در انتخابات شرکت میکنند و مانند اصلاحطلبان یک جمعیت مشخصی دارند؛ اما آن چیزی که نتیجهی انتخابات را مشخص میکند همان «آرای خاکستری یا مردم» هستند، منظور از این مردم یعنی همان کسی که در ماه محرم پیراهن مشکی به تن میکند و حالا در جاده شمال فلان آهنگ را نیز گوش میدهد، اما کافر هم نیست.
«کوروش» را سیاسی کردهاند
رائفیپور با نقد «رویکرد مسئولان به طرفداران کوروش و پهلوی قلمداد کردن رفتار های آنها»، گفت: امروز افرادی که مسوول هستند، همان افرادی هستند که انقلاب کردند و همچنان در ذهنشان گزارههای پیشین نقش بسته است. به نظر بنده این شوق خدمتی که این بزرگواران دارند، بسیار بالاست؛ خدا حفظشان بکند، اما نمیدانم چرا بیخیال نمیشوند؟
وی ادامه داد: اگرچه سن و سال مسوولان ما گذشته است، اما اینها تغییر نکردهاند و نگاهشان همان نگاه است و فکر میکنند از کوروش و تاریخ باستان گقتن یعنی طرفدار حکومت پهلوی بودن ، که بسیار تحلیل غلط و نابجایی است.
اینها در اوایل انقلاب آمدند و مسوولیتها را گرفتهاند. دورهم حدود 300 نفر هستند و همین 300 نفر کار را پیش میبرند و به ندرت نیز کسی را در دایره قدرت راه می دهند مگر اینکه از خودشان باشد و اصلاح ژنتیکی شده باشد به ژن خوب !
کوروش ستیزی پس از انقلاب
این استاد دانشگاه در پاسخ به شبهه "پهلوی بودن اسناد مرتبط با کوروش" ، گفت: در دوران پهلوی نام سدها را به اسم پادشاهان نامگذاری و جشن 2500 ساله پادشاهی را برگزار کردند، اما همهی اینها از هخامنشیان آغاز میشود. یکی از دوران باشکوه تاریخ ایران هخامنشیان بوده است و در آن شکی نیست.
وی ادامه داد: بزرگترین امپراتوری تاریخ جهان تا به الان که بیشترین میزان نفوس انسانی را تحت سلطه خود داشته است، امپراتوری هخامنشیان بوده است.
رائفیپور ادامه داد: دورهی پهلوی دورهای بود که اسلامزدایی شکل گرفت، رضاخان فقط به هخامنشیان نپرداخت ، او با عزاداری امامحسین(ع) و حجاب زنان نیز مشکل داشت. در حال ساختن یک جایگزین بودند که ما تاریخ اسلامی خود را فراموش کنیم. بنده معتقدم که تاریخ بعد از اسلام ما نسبت به تاریخ 2500 سالهای که خیلی دربارهی آن توضیح داده نشده، در دسترس ،مدون و روشنتر است.
وی افزود: انقلاب یعنی دگرگونی و مانند یک سیل است کهتر و خشک را با خود میبرد. برداشت من این است که تاریخ شاهنشاهی در ذهن مردم مذموم شده بود و بویژه که پهلوی نیز بدنبال زنده کردن این تاریخ بود. زمانی که انقلاب صورت گرفت عدهای با آن قسمت که یادآور بحث شاهنشاهی بود به مخالفت پرداختند.
این پژوهشگر دینی با تاکید برگذر زمان و قضاوت شدن انقلاب 57، بیان کرد: ذهن ما باید تصحیح شود، همهی اینها (پادشان وحکومت های گذشته) انسان بودند و خوب و بد داشتند. سالها بعد دربارهی انقلاب ما نیز قضاوت خواهد شد؛ مانند این که در انقلاب ما استکبارستیزی مثبت بوده و اقتصاد مشکل داشته است.
رائفیپور در رابطه با ارتباط پهلویها(رضا شاه وفرزندش) با هخامنشیان، گفت: پهلویها اهل یک منطقهای در مازندران (آلاشت سوادکوه) بودند و هیچ ارتباطی نیز با هخامنشیان نداشتند. با انتخاب نام پهلوی میخواستند خودشان را به فرهنگ پهلوی و باستان ایرانی منتسب کنند. در این شکی نیست که اینها میخواستند خودشان را تقویت و یک جایگزین برای اسلام انتخاب کنند چون کنش ها و رفتارهایشان این را نشان می داد.
وی افزود: آن زمان بزرگ نمایی هخامنشیان یک بخش از نقشه صهیونیستها بود که میخواستند تاریخ هخامنشیان را در ایران پررنگ کرده و هدفشان از این موضوع این بود که اسلام را تحقیر کنند. میخواستند به مردم ایران بگویند که شما یک تاریخ باشکوهی داشتید و از زمانی که اسلام آمده است، دیگر این تاریخ را ندارید و حکومت پهلوی با اسلامزدایی میخواهد ایران را به همان شکوه بازگرداند؛ برای مثال این جملهی معروف محمدرضاشاه است که می گوید: «کوروش بخواب که من بیدارم»،
ما باید از این حب و بغضها فاصله بگیریم تا بتوانیم یک قضاوت منطقی و درست دربارهی تاریخ انجام دهیم.
منشور کوروش، کذب یا واقعیت
رائفیپور، منشور کوروش را پرحاشیه دانست و گفت: بنده دو ترجمه از منشور دیدهام که بسیار باهم متفاوت بودند و به همین علت برای خود من قابل اعتماد نیست.
وی ادامه داد: این منشور در سالهای ۱۸۷۹ از سوی فردی به نام «هرمز رسام» که فرد عراقی الاصل آشوری و ساکن بریتانیا است در حفاری های بین النهرین یافت میشود و حالا برای عده ای متن این منشور محل مناقشه شده است، زیرا میگویند اگر کوروش فرد یکتاپرستی بوده است، چرا به «خدای مردوک» در منشور احترام کرده است؛ اما اگر بخواهیم تاریخ را در بحثهای دینی مبنا قرار دهیم، بحث متفاوت است. اینجا مخاطب من قشر مذهبی هستند. اگر میخواهید تاریخ را مبنا قرار دهید باید بپذیرید که خدایی ناکرده حضرت داوود زنای محصنه میکرده و حضرت سلیمان بت پرست بوده ، حال آنکه قرآن این دو را پیامبر معرفی می کند ، هرچه در تاریخ آمد که الزاما درست نیست
به نظر من آن «ذوالقرنین» که در سوره کهف مطرح شده، «کوروش» است.
این پژوهشگر افزود: «ذوالقرنین»، یک شخصیتی است که در پاسخ به سوال یهودیان از پیامبر در قرآن معرفی میشود. بنده تمام شخصیتهایی که در طول تاریخ کاندیدای "ذوالقرنین بودن "هستند را بررسی کرده ام. از اسکندر مقدونی ، سلیمان پیامبر ،پادشاه حمیری ،چین شی هوان چینی ،کوروش و حتی اخیرا عده ای خیال پرداز او را فرا زمینی معرفی می کنند می بینیم اینجا اسامی بسیاری هستند و این برای مفسرین یک داستان عجیب و مبهم است. یهودیان در پرسش از پیامبر(شاید به نیت سنجش علم ایشان)عامدانه نام فرد را نمیگویند. کما اینکه نام کوروش (כּ֣וֹרֶשׁ) بار ها در عهد عتیق آورده شده بود (دوم تواریخ ۳۶:۲۲ - عزرا ۱:۱ - عزرا ۱:۲ - عزرا ۱:۷ - عزرا ۱:۸ - عزرا ۳:۷ - عزرا ۴:۳ - عزرا ۴:۵ - عزرا ۵:۱۳ - عزرا ۵:۱۴ - .عزرا ۵:۱۷ - عزرا ۶:۳ - عزرا ۶:۱۴ - اشعیا ۴۴:۲۸ - اشعیا ۴۵:۱ - دانیال ۱:۲۱ - دانیال ۶:۲۸ - دانیال ۱۰:۱
)شیطنت یهودیان این است که عامدانه صفت او را میگویند؛«ذوالقرنین» نام نیست بلکه صفت است.
وی ادامه داد: همانطور که عرض کردم افراد مختلفی کاندیدا بودند، حضرت سلیمان، یک فرد چینی، یک فرد یمنی و... که کاندیدای «ذوالقرنین» بودند. در کتاب «ابوکلام آزاد» چیزی که مطرح شد این بود که کوروش نیز میتواند کاندیدا باشد؛ ازنظر مفسران قرآن «علامه طباطبایی» و «آیتالله مکارم» بیشترین نسبت را به آنچه در قرآن و تاریخ است به کوروش میدانند.
رائفیپور ادامه داد: نظر بنده این است که درآیات قرآن ظاهر آیاتی که دربارهی «ذوالقرنین» است به احتمال بسیار بسیار زیاد به کوروش اشاره میکند و من خودم در این موضوع به قطعیت رسیدهام. دربارهی ذوالقرنین یهودیان برای آنکه برای پیامبر چالش علمی بسازند و سواد پیامبر را بسنجند بهعمد این سؤال را مطرح میکنند. آنها اسم کوروش را نمیآورند؛ زیرا نام کوروش در تورات به عنوان پادشاه ایران که برای یهودیان شرایطی فراهم و از اسارت «بختالنصر» رها کرده و معبد دینی شان را مجدد بنا کرده و کار خوبی انجام داده است، ذکرشده است.
خوب است بدانید صفت ذوالقرنین (صاحب دو شاخ) دقیقا ترجمه عربی یک عبارت عبری از کتاب دانیال نبی از مجموعه عهد عتیق است .
הַקְּרָנָ֑יִם (بعل ها کارنیم) که بعل در زبان عبری یعنی صاحب و مالک که در عربی می شود "ذو" ، ها در عبری حرف تعریف است که در عربی می شود "ا ل"و کرن یعنی شاخ که درعربی می شود "قرن" و یم ، پسوند مثنی ساز عبری است که در عربی پسوند مثنی ساز می شود "ین" پس می بینیم دقیقا یهودیان عصر پیامبر عبارت " بعل ها کارنیم " را به عربی برگردانده اند و گفته اند "ذوالقرنین".
وقتی به بخش مذکور(8-20) از کتاب حضرت دانیال (ع) رجوع می کنیم همین مطلب را می بینیم:
و جبرائیل به من (دانیال) گفت: «اینک من تو را از آنچه در آخر غضب واقع خواهد شد اطلاع میدهم زیرا که انتها درزمان معین واقع خواهد شد.اما آن قوچ صاحب دو شاخ(בַּעַל הַקְּרָנָ֑יִם) که آن را دیدی پادشاهان مادیان و فارسیان میباشد.
این استاد دانشگاه، در رابطه با لفظ «کبیر» برای کوروش، گفت: این لفظ تنها برای کوروش استفاده نمیشود، برای داریوش نیز از این لفظ استفاده شده است. این موضوع که آیا سند تاریخی در سنگنوشتهها و مکانهای دیگر در رابطه با لفظ "کبیر" هست، بنده اطلاعی ندارم شاید بخاطر این باشد که با نام پدر بزرگش خلط نشود چون او نیز نامش کوروش بود و به او کوروش یکم (شاه انشان) می گفتند ؛ اما احساس میکنم این یک لقب فاخر است که به پادشاهان بزرگ می دهند که برای مثال به شاه اسماعیل و یا شاه عباس هم به سبب تاثیر گزاری شان کبیر گفته اند.
استراتژی اسراییل در ایران
رائفیپور با تاکید بر نقش «ذوالقرنین» در آخرالزمان، گفت: مورد دیگری که درحال بررسی آن هستیم، تفسیر باطنی آیات سوره با کمک دیگرآیات و البته روایات مرتبط با داستان های سوره کهف است که مرتبط با اهل بیت و خاصتا ظهور و مهدویت است، یک روایت از امام حسن عسکری (ع) داریم که شیخ صدوق از احمد بن اسحاق بن سعد اشعرى روایت می کند که حضرت وقتی به فرزندشان "امام زمان (عج) اشاره میکنند، میفرمایند: « اى احمد مثل این کودک در میان این امت مانند خضر و ذى القرنین است، به پروردگار سوگند او غیبتى خواهد داشت که جز گروهى از معتقدین به امامت ائمه بقیه هلاک خواهند گردید ».
واژه قرن علاوه بر شاخ به منی شاخه و امت نیز آمده است و ذوالقرنین (صفت ) کسی است که دوشاخه را به هم وصل میکند. در باره کوروش هم در کتاب دانیال نبی همانطور که عرض کردم و دیدید چنین امده است که او پادشاه دو شاخه ماد و فارس است، پدرش کمبوجیه یکم از پارس ها و مادرش ماندانا از مادهاست در عهد عتیق صراحتا از کوروش با عنوان "مسایاح" یا "مسیح" یاد شده است که اینهم یک صفت است به معنی کسی که مورد عنایت پروردگار است که بنی اسرائیل این صفت را در باره "منجی" استفاده می کنند ، حقیقتا در آن زمان کوروش منجی بنی اسرائیل است.
در باره امام زمان هم چنین چیزی را داریم که مادر ایشان از بنیاسرائیل و پدرشان از بنیاسماعیل است. اگر قرن را به معنای امت نیز بگیریم «ذوالقرنین» به معنای صاحب دو امت است؛ امت غیبت و امت ظهور. فردی که در شرق و غرب حکومت الهی را تشکیل میدهد و خداوند بسیار به او عنایتهای ویژه دارد چنانکه در باره او می فرماید : إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فىِ الْأَرْضِ وَ ءَاتَیْنَاهُ مِن کلِّ شىءٍ سَبَبًا
فلذا بنده معتقدم ظاهر آیات ذوالقرنین در باره کوروش و باطن آن پیرامون حکومت آخر الزمانی امام زمان(عج) است البته در این باره استانادات زیادی دارم که در این مجال نمیگنجد و اینجا فرصت طرح همه آنها نیست.
این پژوهشگر دینی گفت: بهعنوان نکته آخر عرض کنم که که دشمنان میهن عزیزمان در اندیشه کده های خود از سال 2003 یک استراتژی علیه ایران به عنوان «استراتژی آنفلوآنزای نیویورکی» را طرح ریزی کردند که در آن باید ایرانیها از هر چه دارند بیزار شوند و بر طبق این استراتژی باید هویت ایرانیها گرفته میشد. ایرانیها نه باید به ایرانی بودن خود ببالند، نه به مسلمان بودن خود!
وی افزود: صهیونیستهایی که تا قبل از 2003 در حال برجسته کردن هخامنشیان بودند و امثال فیلم «One Night With The King» را میسازند و خشایارشاه را به علت آن که داماد یهودیهاست و با استر ازدواج کرده ، بصورت چشم آبی و مو بور شبیه آنگلاساکسون ها نشان میدهند، بهیکباره بعد از 2003 تغییر رویه میدهند و امثال «فیلم 300» را میسازند که خشایارشاه را شبیه یک حیوان وحشی تصویر کنند.
علیاکبر رائفیپور گفت: تنها دلیل این کار این است که میخواهند ما هیچ هویتی نداشته باشیم؛ ما باید بگوییم که ما ایرانیها بیش از 2500 سال تمدن و یکتا پرستی داشتهایم و "یهودیه" یکی از استانهای صدوبیست وهفت گانه امپراطوری موحد هخامنشی بود ، و زمانی که ما ایرانیان مسلمان طب و موسیقی و مهندسی و شیمی و نجوم و ... داشتیم شما آنگلاساکسون ها در قرون وسطی در جهل مرکب به سر میبردید . بنده معتقدم افرادی که امروز به هویت ایرانی و اسلامی ما حمله میکنند، بدون تردید در زمین دشمن بازی میکنند؛ خواه بدانند که در اینصورت عامل دشمن هستند خواه از سر جهالت و نفهمی باشد که البته چندان فرقی نمیکند نتیجه یکی است.
مرحوم «خلخالی» بدون سند کتاب مینویسد تا اثبات کند «کوروش» گناه لواط انجام داده است؛ با بولدوزر به جان تخت جمشید افتاد تا آن را تخریب کند! این رفتار ها از نظر بنده هیچ کدام درست و عاقلانه نبود و به انقلاب ربطی نداشت بلکه نظر شخصی آن فرد بود این اشتباه است اگر هر چیزی که به هر شکل موید تاریخ و روش بخشی از گفتمان حکومت پهلوی باشد را اگر تائید کنید، بگویند: طرفدار شاه هستید! نگاه صفر و صدی مخرب است، با این حال برخی مسئولان مانند امثال خلخالی ، کل این قسمت تاریخی را به توپ بستند!»
لینک مصاحبه در سایت مصاف bit.do/kouroshkabir
جریان فمینیسم غربی یک جریان به شدت مردانه است. جریان دفاع از حقوق زن نیست. جریانی است که مردها آن را درست کرده اند برای بهره کشی هرچه بیشتر از خانمها.
در چند دهه گذشته، نظام غرب، زن را از میراث خانوادگی محروم میکرد و میگفت ارثی اگر به زن برسد، برای شوهر او است.
در قرآن یک فمینیسم و دفاع از حقوق زن وجود دارد (هرچند برخی از خانواده های متدیّن، به آن توجه نمیکنند و به زنان و دخترانشان فرصت حضور و بیان عقیده و درس خواندن و ... نمیدهند) ولی دیدگاه دین اینست که او خودش باید بخواند و معارف را یاد بگیرد.
پس زن باید در معرض معارف الهی باشد و درس بخواند. نه اینکه لزوما دانشگاه برود اما به هر طریق باید معارف را یاد بگیرد، خوب و بد را و خیر و شر را تشخیص دهد.
از دیدگاه قرآن، زن، خودش طرف بیعت با پیغمبر است. یَا أَیّهَا النَّبِیّ إِذَا جَاءَک الْمُؤْمِنَات یُبَایِعْنَک عَلَى أَنْ لَا یُشْرِکْنَ بِاَللَّهِ شَیْئًا... یعنی پیامبر، اگر زنان برای بیعت با تو آمدند، مستقلاً با آنها بیعت کن، او شخصیتی است که خودش میفهمد، خودش طرف معارف است، خودش طرفی است که باید رای بدهد، باید فهم سیاسی پیدا بکند، خودش باید بیعت بکند. اینجور نیست که اگر شوهرش بیعت کرد، او هم تابع بیعت او است.
او در این موضوع تحت قیمومیت شوهر نیست که بگوید تو نمی فهمی. نه! از قضا زن باید بفهمد، شرایط سیاسی را درک بکند، باید ولی خود را بشناسد.
برای همین است که در سوره احزاب، قرآن با تاکید و اصراری زن را در کنار مرد میگوید، هرچند طبق دستور زبان عربی، اگر ضمیر جمع بیاید، هم زن را پوشش میدهد و هم مرد، اما آیه پس از ضمیر جمع، جمع مؤنث را هم با تاکید میگوید:
إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرینَ اللَّهَ کَثیراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً
مصاف ایرانیان
در برخی از روایات اهل سنت آمده است که سن عایشه هنگام ازدواج ٧ تا٩ سال بوده است!! و همین مسئله باعث شده پیامبر گرامی اسلام ، توسط اسلام ستیزان مورد اهانت های فراوان قرار گیرند.
لذا بنا داریم در این جستار به بررسی این گزارش تاریخی و البته اثبات دروغ بودن آن با توجه به شواهد تاریخی از خود منابع اهل سنت و البته علم ریاضیات ! بپردازیم.
بیشتر احادیثی که سن جناب عایشه را هنگام ازدواج ۹ سال گفته اند یا از طرف "هشام بن عروه "روایت شده و یا از سوی راویان عراقی است.
اهل مدینه؛آنهایی که هشام بن عروه بیشتر از هفتادسال نخست زندگی خویش را در میانشان سپری کرده بود،چنین مسأله ای را روایت نکرده اند و تمام روایت های عروه از راویان عراقی است حال آنکه مردم مدینه از آنجا که زندگی پیامبر و همسرانش را از نزدیک میدیدند دقیق ترین اطلاعات را از زندگی پیامبر داشتند.
احادیثی که عروه در اواخر عمر و از روات عراقی نقل کرده، محل خدشه علمای علم رجال است.
مؤلف "تهذیب التهذیب" (کتابی درعلم الرجال)می گوید:
"مالک بن انس" در مورد آن عده احادیث او که از طریق راویان عراقی روایت شده اند ملاحظه داشت.
تهذیب التهذیب، جلد ۱۱، صفحه ۴۸، ۵۱.
امام محمد الذهبی از استوانه های علمی اهل سنت در "میزان الاعتدال" که کتاب "علم الرجال" است در باره هشام می گوید:
حافظه هشام در اواخر زندگی اش ضعیف شده بود.
اما چند مثال از واقعیت سن عایشه در هنگام ازدواج با پیامبر:
نکته مهم : عموم منابع تاریخی سال ازدواج پیامبر با عایشه را دوم هجری نقل کرده اند.
اما استدلال ها:
عقلی:
سال هشتم قبل از هجرت، در آن زمان که ابوبکر می خواست به حبشه هجرت نماید نزد مطعم رفت و از او خواست که مقدمات عروسی و تزویج پسرش(جبیر)با عایشه را فراهم کند.ولی مطعم به خاطر آنکه ابوبکر مسلمان شده بود، عقد نامزدی فرزندش را با عایشه فسخ نمود.
منابع:
ابن سعد، طبقات الکبری، ص۵۲۹
الاصابه، ج۴، ص۳۵۶.
الائل النبوة، ابو بکر احمد بن حسین بیهقى
امغانى،ج۲،ص:۱۱۳
اگر فرض کنیم همان زمان عایشه ۹ ساله بوده باشد و چون ماجرای نامزدی اش با مطعم بن جبیر در سال هشتم قبل از هجرت بوده (تا اینجا ۱۷ سال) و چون ازدواجش با پیامبر ۲ سال بعد از هجرت بوده پس حداقل هنگام ازدواج ۱۹ سال سن داشته است.
علم ریاضیات با حداکثر سواد جمع و تفریق اعداد دو رقمی :
“ابن قتیبه دینوری"می نویسد :
عایشه شش ساله بود که به عقد پیامبر درآمد و در سال دوم هجری ، هفده ماه پس از هجرت، در حالی که ۹ ساله بود وارد خانه پیامبر شد! بعد می نویسد: او در سال پنجاه و هشتم هجری و در هفتاد سالگی درگذشت.
لمعارف ، ص 134
اگر در سال پنجاه و هشتم هجری ، هفتاد ساله بود، معنایش این است که عایشه در سال دوازدهم پیش از هجرت متولد شده باشد ، حال اگر ولادتش در سال دوازدهم پیش از هجرت باشد و در سال دوم هجری وارد خانه پیامبر شد، نتیجه می گیریم عایشه در هنگامی که وارد خانه پیامبر شد و عروسی کرد، چهارده ساله بود، در حالی که در آغاز به جای چهارده سال، نه سال را ذکر کرده است!(یعنی خودشان هم در محاسبه جمع و تفریق ریاضی داستان مضحکی که تراشیده اند مانده اند)
ضمنا به این نکته توجه کنید که چگونه امکان دارد هشت سال قبل از هجرت یعنی در سن ٣ یا ۴ سالگی نامزد جبیر ابن مطعم بوده باشد !؟
منطقی
اشخاصی مانند «ابن اسحاق» و «ابن هشام» که پیشگامان سیره نویسی بودند می نویسند:
عایشه بیستمین فردی بود که به پیامبر ایمان آورد،پیش از عایشه خواهرش اسماء و پس از عایشه «خبّات بن اَرَّت» مسلمان شدند.
این امر در حدود سال چهارم بعثت (نه سال قبل از هجرت) و بعد از علنی شدن دعوت پیامبر رخ داد.
بن هشام، السیره النبویه،ج1،ص٢٣٤
برای پذیرش دینی ،کودک باید بتواند راه برود و حرف بزند، پس اگر عایشه برای پذیرش دین حداقل پنج ساله بوده باشد، پس هنگام ازدواج باید حداقل ۱۶ ساله بوده باشد.
تقویمی
طبری آورده است که:ابوبکر دارای چهار فرزند بود که همه آنها را در دوره جاهلیت به دنیا آمده بودند.
طبری، تاریخ الـامم و الملوک، ج4، ص50
اگر عایشه قبل از بعثت به دنیا آمده باشد (ولو یک سال) با احتساب ۱۳ سال بعثت و یکی، دو سال بعد از هجرت، عایشه هنگام ازدواج با پیامبر حداقل پانزده یا شانزده ساله بوده است.
محاسبه ای
بر اساس روایت های معتبر تاریخی، «اسماء»خواهر بزرگ عایشه ده سال از او بزرگتر بوده است.
و کتاب های معتبر تاریخی گزارش می دهند که اسماء در سال هفتاد و سوم هجری به عمر صد سالگی بدرود حیات گفته است.
اگر اسماء در سال هفتاد و سوم هجری صد ساله بوده باشد، پس عمر او هنگام هجرت باید بیست و هفت و یا بیست و هشت بوده باشد. بنابراین عایشه در زمان هجرت باید هفده ساله و یا هجده ساله بوده باشد. که با توجه به عروسی عایشه بعد از هجرت عمر ایشان در زمان ازدواج حد اقل هجده و یا بیست بوده است.
منابع:
الامام الذهبی، سیر اعلام النبلاء، جلد۲، صفحه ۲۸۹
ابن کثیر، البدایه والنهایه، جلد۸، صفحه ۳۷۱و٣٧٢
تمام منابع از کتب برادران اهل سنت میباشد
این فضیلت تراشی به قیمت بی آبرو کردن پیامبر اسلام است.
ازدواج در شش سالگی فضیلت نیست اما در عوض داستان سرایی و دروغ پردازی حتی به قیمت بردن آبروی پیامبر فضیلت است.
این همه داستان را سر هم کرده اند که بگویند جناب عایشه تنها زن باکره پیامبر (اولین ازدواجش با پیامبر بوده) و اصطلاحا سوگولی ایشان بوده است برای همین سن ازدواج را تا ۶ سال پایین اورده اند که بگویند امکان نداشته قبلا ازدواج کرده باشد!!
هرچند اینکه کسی قبلا ازدواج کرده باشد یا نه فضیلت خاصی محسوب نمی شود و ملاک تقوای آن فرد و تبعیتش از پیامبر است اما باکره بودن جناب عایشه از کتب اهل سنت هم محل تردید جدی است:
سوای مواردی که ازدواج او را با مطعم بن جبیر نقل کرده اند روایات باکره بودن عایشه را تنها از خود او نقل کرده اند و با روایت های دیگر در تناقض است!
در روایت آمده است که:
پیامبر در زمان ازدواج با عایشه، ٣ روز نزد او اقامت داشتند؛ و سپس میگوید پیامبر نزد زن باکره خود هفت روز،و نزد غیرباکره ها سه روز اقامت داشتند. از آنجا که در عدالت پیامبر در برخورد با همسرانش ذره ای تردید نیست پس بنا بر این روایت صحیح ایشان باکره نبوده اند.
سنن ابن داود ،کتاب النکاح ،باب فی المقام عند البکر ،رقم2124
براستی باید تاسف خورد به حال کسانی که بخاطر تعصبات مذهبی موجبات توهین به پیامبر را سبب می شوند.
آخر برادر من ، خواهر من، مردم عصر حاضر هر حرفی را قبول نمی کنند شما نمی توانید از مردم بخواهید که حتی جمع و تفریق ریاضی را نیز با گفته های شما کنار گذارند.
از قدیم گفته اند دو دو تا چهارتا...
فکر کرده اید اگر مثلا بگویید سن عایشه کم بوده این به معنی بالاتر بودن مقام او نسبت به دیگر همسران پیامبر است ؟
پس بد نیست سری به یکی از مستند ترین کتاب های اهل سنت یعنی مسند احمد بن حنبل (امام و پیشوای اهل سنت حنبلی)بزنید و ببینید فضیلت به سن نیست به ایمان و تقوا است و جالب اینکه راوی حدیث خود جناب عایشه است:
عایشه مى گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) هرگاه به یاد خدیجه میافتاد از او به نیکی یاد میکرد. روزی حسادت بر انگیخته شد و گفتم: چه زیاد از آن پیر زن بی دندان یاد مى کنید؟ همانا خداوند بهتر از او نصیب شما فرموده است(اشاره عایشه به خودش ).
رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: خداوند بهتر از او نصیب من نفرموده است، زیرا هنگامى که همه مردم مرا تکذیب مى کردند، او مرا تصدیق مى کرد و هنگامى که مردم مرا محروم مى داشتند او با اموال خود من را یاری مى کرد و خداوند فرزندان مرا، از او به من عنایت فرمود (اشاره به حضرت زهرا سلام الله علیها و نسل مطهرش) و حال آنکه از غیر او فرزندى به من عنایت نفرمود
مسند احمد بن حنبل.ج41 ص356.ط موسسة الرسالة
متاسفانه برخی اهل سنت به تاسی و با توجه به داستان ساختگی ازدواج پیامبر با عایشه در 9 سالگی این کار را تکرار می کنند و آبرو برای اسلام در دنیا نگذاشته اند.
اثبات یا رد ادعای ازدواج پیامبر «ص» با دختر نه ساله! دریافت pdf
حجم: 226 کیلوبایت