چرا مبّلغین یوگا تلاش میکنند تا آن را نوعی ورزش معرّفی کنند؟
یکی از مهمترین عرفانهایی که در جریان نخستین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی به ایران وارد شد، عرفان «یوگا» است که در گروه «عرفانهای هندی» قرار دارد.
نخستین و مهمترین سؤالی که در اوّلین مواجه با یوگا در میان اشخاص مطرح میگردد، سؤال در مورد ماهیّت یا چیستی آن، یا به عبارت سادهتر این سؤال است که «آیا یوگا نوعی ورزش محسوب میشود؟». برای یافتن پاسخ این سؤال و به منظور جلوگیری از هر گونه پیش داوری، بهتر است به عباراتی که از سوی بزرگان این عرفان بیان شده است، مراجعه شود،
- پیدی شارما، یکی از اساتید برجسته یوگا در کتاب «یوگای پیشرفته» پیرامون ماهیّت یوگا این گونه آورده است: «یوگا وسیلهای برای دستیابی به خودآگاهی است». (1)
- ب.ک.س آینگار در کتاب «درخت یوگا؛ جهانبینی و فلسفه یوگا» در توضیح پیرامون چیستی یوگا آورده است: «موضوع مطالعه ما یوگا است، راهی که فرهنگ و معرفت را به جسم و حواس ما میآموزد. فکر را پاک کرده و به هوش و آگاهی ما تربیت و تزکیه اعطاء میکند و به روح ما که هسته آفرینش است، آرامش و آسایش میدهد. متأسفانه بسیاری از انسانهایی که ژرفنای یوگا نفوذ نکرده و به کاوش نپرداختهاند، این طریقت روحانی در راستای خودشناسی را صرفاً یک ریاضت جسمانی تلقّی میکنند. ولی یوگا چیزهایی بیشتر از یک طریقت و تربیت جسمانی است. یوگا به سلولها، فکر، شعور و روح آدمی مربوط گردیده و تمام جنبههای حیاتی را در بر میگیرد»(2).
- ارنست وود در کتاب «یوگا» در تعریف یوگا آورده است: «یوگا یک شیوه کامل و یکپارچه زندگی است که همه ابعاد مادّی، ذهنی، اخلاقی و روحانی وجود انسان را در بر میگیرد».(3)
این عبارات به صراحت مشخّص میکند که یوگا عرفانی است که وجود برخی از فعّالیتهای به ظاهر ورزشی در آن، موجب شده است که به اشتباه در میان افکار عمومی جامعه نوعی ورزش تلقّی شود. با این حال، در ادامه توضیحاتی پیرامون طریقت یوگا یا همان مراحل هشتگانه این عرفان ارائه میشود تا ماهیّت حقیقی یوگا و دلیل ورزش تلقّی شدن آن بیشتر مشخّص شود.
«طریقت هشتگانه یوگا عبارتند از: رعایت اصول اخلاقی یا مسائلی از قبیل صداقت و پرهیز از دزدی و محدودیّت در عمل جنسی و دوری از کسب مال و ثروتاندوزی (یاما)، خودسازی و پاک شدن از طریق رعایت شرایط خاصی که در یوگا به ریاضت معروف شده است (نیاما)، ایجاد نظم در تنفّس به وسیله انجام حرکاتی شبیه به ورزش (آسانا یا پرامانیاما)، منع لذّات و آزادسازی فکر از پلیدیها (پراتیاهارا)، استحکام بخشیدن به فکر و تمرکز (دهارانا)، مراقبه یا مجاهده (دیانا= دهیانا= مدی تیشن)، وصل به معبود یا مقصود (سامادی= صمدهی= سامادهی ».(4)
با توجّه به این عبارات میتوان دریافت که مروّجین یوگا با آغاز آموزشهای خود از مرحله سوم یا همان آسانا و قرار دادن آموزش مرحله اوّل و مرحله دوّم همزمان و در کنار این مرحله، شرایطی را فراهم کردهاند که موجب شده است مردم چنین بپندارند که یوگا نوعی ورزش بوده و در گروه عرفانهای نوظهور قرار نمیگیرد.
حال این سؤال مطرح میشود که چرا بسیاری از مبلّغین یوگا از این عرفان با عنوان نوعی ورزش سخن گفته و ماهیّت حقیقی آن را از عموم مردم پنهان میدارند؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت عوامل مختلفی وجود دارد که موجب سرزدن چنین اقدامی از سوی مبلّغان یوگا میشود که از میان آنها، میتوان به موارد ذیل به عنوان مهمترین این عوامل اشاره نمود:
1. ورزش در میان اقشار مختلف جامعه و به خصوص جوانان طرفداران قابل توجّهی دارد. همین مسئله موجب میشود که مبلّغان یوگا به منظور جذب جوانان به افکار و عقاید خود، از یوگا به عنوان نوعی ورزش یاد کنند.
2. یکی از مهمترین مسائلی که موجب گرایش مردم به عرفانهای نوظهور میشود، نیاز انسان به آرامش است. نیاز انسان به آرامش جزو یکی از مهمترین نیازهای انسان محسوب شده و در سعادت یا گمراهی او تأثیرات قابل توجّهی دارد. سرکردگان عرفانهای نوظهور که به این نیاز واقف هستند، آن را دستمایهای برای جذب مردم به عقاید خود قرار دادهاند. این مسئله در میان مؤسسان یوگا نیز مورد توجّه قرار گرفته است؛ در یوگا تلاش میشود تا از طریق انجام برخی حرکات، انسانها به آرامش ظاهری دست یابند.
3. در صورتیکه مبلّغین یوگا در همان ابتدای امر به مردم اعلام کنند که یوگا نوعی عرفان است، بسیاری از مردم نسبت به سخنان و جلسات آنان واکنش نشان داده و از پیوستن به آنها و شرکت در جلساتیوگا خودداری کرده و مبلغین این عرفان نخواهند توانست پیروانی را برای عقاید باطل خود پیدا کنند. فلذا یکی از مهمترین علل ورزش نامیده شدن یوگا از سوی مبلّغان آن، جلوگیری از برانگیخته شدن واکنشهای اوّلیه به یوگا است.
4. یکی دیگر از اهداف مبلّغان یوگا برای جذب مردم و راهاندازی کلاسهای آموزشی در میان آنها، کسب ثروت از طریق این کلاسها برای خود و بزرگان یوگا در ایران است. در توضیح پیرامون این مطلب باید گفت بسیاری از برگزار کنندگان کلاسهای یوگا برای هر دوره دو الی سه ماهه این کلاسها، مبالغ قابل توجّهی را از متقاضیان دریافت میکنند که مقداری از آن صرف هزینه اجاره محلّ تدریس و دستمزداستاد شده و مقدار دیگری از آن به اساتید بالادستی یا به عبارت بهتر، به بزرگان این عرفان در ایران اختصاص مییابد تا در جهت ترویج و پشتیبانی از این عرفان در ایران مورد استفاده قرار گیرد.
به یاری خدا ادامه دارد.... نویسنده: محمّد حسن نجّاری
براساس دسته بندی بر مبنای جغرافیا، میتوان عرفانهای نوظهور را با توجّه به «منشأ و یا مکان شکلگیری و پیدایش» به شش دسته اصلی تقسیم نمود
یکی از مسائل بسیار مهمّی که در مقدّمه پژوهش پیرامون عرفانهای نوظهور مطرح میشود، بحث از دستهبندی این عرفانها است. این مسئله از آن جهت اهمیّت دارد که علاوه بر مشخّص کردن خاستگاه نخستین و مکان پیدایش و شکلگیری عرفانهای نوظهور، به بررسی هر یک از این عرفانها نیز نظم خاصّی داده و وجوه تشابه آنها را بیش از پیش روشن میکند.
پژوهشگران در دستهبندی عرفانهای نوظهور از شیوههای مختلف و متفاوتی استفاده کردهاند(1) که یکی از کارآمدترین این روشها، استفاده از مدل جغرافیایی در تقسیم عرفانهای نوظهور است. براساس این مدل، عرفانهای نوظهور را با توجّه به «منشأ و یا مکان شکلگیری و پیدایش» میتوان به شش دسته تقسیم نمود(2):
1.عرفانهای هندی
یکی از مهمترین سرزمینهایی که از گذشتههای دور تا کنون مرکز پیدایش عرفانهای مختلف بوده است، سرزمین هند است. آیینها و عرفانهای به وجود آمده در این سرزمین را با توجّه به دوره پیدایش هر یک از آنها میتوان به دو دسته کلّی تقسیم کرد: - آیینهای باستانی که شامل «ودا»، «برهمن یا هندوئیسم»، «جین»، «بودا» و «تنتره» میشود. - آیینهای نوظهور که «یوگا»، «اشو»، «سایبابا»، «رام الله»، «کریشنا»، «یوگاناندا» و «دالاییلاما» را میتوان به عنوان مهمترین آنها نام برد.
2.عرفانهای امریکایی
دومین محدوده پیدایش عرفانهای کاذب را میتوان در قارّه آمریکا و به خصوص در آمریکای جنوبی و کشور مکزیک دانست؛ در طول تاریخ، عرفانهای متعدد و متنوّعی در این قارّه پدید آمد که بسیاری از آنها نوظهور بوده و تنها تعداد کمی از آنها جزو عرفانهای قدیمی محسوب میشوند. از میان عرفانهای پدید آمده در قارّه امریکا میتوان از «عرفان سرخپوستی (شامل تولتک، سو و عرفان ساحری)»، «اکنکار» و «پائولو کوئیلو» به عنوان مهمترین آنها نام برد که عرفان سرخپوستی نسبت به اکنکار و پائولوکوئیلو قدمت بیشتری دارد.
3.عرفانهای نشأت گرفته از آیین مسیحیّت
عرفانهای نشأت گرفته از آیین مسیحیّت را با توجّه به دو جریانی که در زمینه تجربه عرفانی در میان بزرگان مسیحیّت وجود دارد، میتوان به دو گروه تقسیم کرد: - گروه نخست عرفانهای خدا محور که در آنها خداوند به عنوان وجودی متمایز از انسان معرّفی شده که با محبّت و عشق میتوان به او رسید. این عرفان توسّط «آگوستین قدّیس» در میان مسیحیان رواج یافت. - گروه دوّم عرفانهایی که مسیح محور بوده و پیروان آن خداوند، لطف و حضرت مسیح (ع) را یکسان میدانند. این عرفان نیز برای اوّلین بار توسّط «پولس قدّیس» در میان مسیحیان مطرح شد.
4.عرفان نشأت گرفته از آیین یهود
عرفان یهود که در زبان فارسی از آن با عنوان «عرفان قبّاله»، «عرفان قبالا» و «آیین کابالا» یاد میگردد، در واقع شبه عرفانی است که از ترکیب دیگر عرفانها و آیینها، همچون عرفانهای مسیحیّت و یوگا و آیین زردتشتی به وجود آمده است. از همین روست که بسیاری از محقّقین بر این باور هستند که یهود اساساً عرفان ندارد.
5.عرفانهای چینی
آیین ذن، مجموعه عرفانهایی است که خاستگاه آنها کشور چین بوده است. تائوئیسم و کنفوسیوس را میتوان به عنوان برجستهترین عرفانهای چینی دانست. البتّه افکار چینیان از این دو عرفان فراتر رفته است؛ به گونهای که در برههای از زمان بودیسم سراسر چین را فرا گرفت و غلبه کمونیست بر این کشور، موجب به وجود آمدن تغییرات مهمّی در عرفانهای چینی شد.
6.فراعلم و فراروانشناسی
از دیگر مواردی که به عنوان یکی از دستههای عرفانهای نوظهور مطرح میشود، فراعلم و فرا روانشناسی است. فراعلم و فرا روانشناسی، شاخهای از علم و روانشناسی است که در آن به مطالعه پدیده علمی و روانشناسی به ظاهر ماوراء الطبیعه پرداخته میشود. بسیاری از عرفانهایی که در حال حاضر از آرامش درون سخن گفته یا مدّعی ارتباط با موجودات فرا زمینی و ارواح هستند را میتوان در همین گروه قرار داد. با توجّه به میزان فعّالیت عرفانهای نوظهور در ایران، در یادداشتهای بعد ابتدا به معرّفی و بررسی عرفانهای هندی پرداخته و سپس سایر عرفانهای نوظهور را نیز مورد بررسی قرار خواهیم داد. (ان شاءالله)
به یاری خدا ادامه دارد..
نویسنده: محمّد حسن نجّاری فهرست منابع: 1.برای آگاهی بیشتر پیرامون مدلها و شیوههای مختلف دستهبندی عرفانهای نوظهور ر.ک: اردشیری لاجیمی، حسن؛ سراب معنویّت (گزارشی تحلیلی از فعالیت جریانهای معنویتگرای نوظهور)، (قم: اداره کلّ پژوهشهای اسلامی، 1394، چاپ اوّل)، ص 31 2.این تقسیمبندی برای نخستین بار از سوی دکتر محمّد تقی فعّالی ارائه شده است (ر.ک: فعّالی، محمّد تقی؛ آفتاب و سایهها، تهران عابد 90، چاپ9)
«عرفانهای نوظهور»، منشها و روشهای به ظاهر دینیای است و رهبران هر یک از آنها، مدعی اکتشاف رموز این عالَم هستند.
یکی از مسائل بسیار مهمّی که از دهههای اخیر در میان مردم تمامی دنیا، به خصوص در میان مردم کشور ما مطرح شده و صرف نظر از سن، شغل، میزان تحصیلات و میزان درآمد افراد، تمامی اشخاص را به نوعی درگیر خود کرده است، مسئله عرفانهای نوظهور است.
پیش از ورود به مسائل مربوط به موضوع «عرفانهای نوظهور»، لازم است پیرامون مفهوم این عبارت توضیحاتی مختصر ارائه گردد. اصطلاح «عرفانهای نوظهور» عبارتی مرکّب و متشکّل از دو کلمه «عرفان» و «نوظهور» است که با توجّه به روشن بودن معنای «نوظهور»، به تبیین مفهوم «عرفان» میپردازیم. «عرفان» در لغت به معنای «شناختن، بازشناختن، معرفت، وقوف به رموز چیزی است و در مقابل علم سطحی و قشری قرار میگیرد»(1). از مفهوم لغوی «عرفان»، میتوان دریافت که مراد از این اصطلاح، «پی بُردن به رموز عالَم است». با عنایت به اینکه آگاهی از رموز عالَم به شناسایی منشأ این رموز ختم میشود، میتوان گفت که عرفان راستین با خداشناسی پیوندی ناگسستنی دارد. از همین روست که عموم مردم بر این باور هستند که عرفان مسیری کوتاه و میانبُر برای رسیدن به خداست.
با در نظر گرفتن توضیحاتی که در مورد مفهوم «عرفان» ارائه گردید، میتوان دریافت مراد از عبارت «عرفانهای نوظهور»، منشها و روشهای به ظاهر دینیای است که در چند دهه اخیر رشد چشمگیری یافته و رهبران هر یک از آنها، میکوشند تا به نوعی پرده از رموز این عالَم بردارند. البتّه این عبارت بدین معنا نیست که تمامی این عرفانها در یافتن رموز عالَم موفّق هستند، بلکه بدین معناست که مؤسسین آنها حداقل ادّعای انجام چنین عملی را دارند.
نکته دیگری که در مورد اصطلاح «عرفانهای نوظهور» وجود دارد، آن است که سابقه پیدایش برخی از عرفانهایی که در گروه عرفانهای نوظهور قرار میگیرند، به قرنها پیش باز میگردد؛ از میان این عرفانها، میتوان به «یوگا» اشاره نمود که براساس ادّعای بزرگان این عرفان(2)، در حدود سال 300 قبل از میلاد پدید آمده است. با توجّه به این نکته باید گفت مراد پژوهشگران و محقّقین از کلمه «نوظهور» در عبارت «عرفانهای نوظهور» این نیست که تمامی این عرفانها در چند دهه اخیر پدید آمدهاند؛ بلکه مراد این است که این عرفانها در چند دهه اخیر رشد چشمگیری داشتهاند و از همین رو، عنوان «نوظهور» به آنها نسبت داده شده است.
برخی از محقّقین، به جای استفاده از اصطلاح «عرفانهای نوظهور» از اصطلاحاتی از قبیل «عرفانهای کاذب»، «معنویتهای نوظهور»، «جنبشهای نوپدید معنوی»، «جنبشهای معنوی نوین»، «فرقههای نوظهور» و «فِرَقِ ضالّه» استفاده میکنند. با این حال، به دلیل اینکه در این سلسله از یادداشتها به دنبال دوری از هر گونه پیشداوری و کشف حقیقت هستیم، از همان اصطلاح «عرفانهای نوظهور» استفاده کرده و به طور متناوب، یادداشتهایی با پیرامون این دسته از عرفانها به علاقهمندان ارائه خواهیم نمود. انشاءالله