به نام خداوند بخشنده مهربان



ابن سیرین جوانی بسیار زیبا و خوش تیپ بود و به شغل بزازی مشغول بود . زنی عاشق او می شود از او می خواهد تا پارچه هائی را از او بخرد به شرط آنکه به منزلش بیاورد تا پول را هم به او بدهد . 

چون وارد منزل آن زن شد ، زن درب خانه را قفل می کند و از او می خواهد که با او زنا کند . او در جواب می گوید : پناه به خدای می برم و در مذمت عمل شنیع زنا مطالبی می گوید . 

حرفهایش در زن تاءثیر نکرد ، تصمیم گرفت با حیله ای خود را از این بلا نجات بدهد . به زن می گوید : پس اجازه بده اول مستراح بروم تخلیه کنم بعد بیایم ، زن هم قبول می کند چون به مستراح رفت خود را به مدفوع آلوده می کند و نزد زن می آید . چون این هیبت قبیحه را زن می بیند بدش می آید و ابن سیرین را از خانه اش بیرون می نماید . خداوند به خاطر این ترک زنا ، علم تعبیر خواب را به او عطا کرد .


سفینه البحار 1/678