باخبر شدیم در سالروز ولادت امام مجتبی (ع) با اشاره به"جریان صلح ساباط"  فرموده اید : "صلح سخت‌تر از جنگ است، تحملش سخت‌تر از جنگ است و شهامت بسیار زیادی می‌خواهد که انسان برای مصالح جامعه اسلامی در برابر دشمنان دست صلح دراز کند، امام حسن "برای دین خدا و امت اسلام این کار را کرد و با صلح خود شمشیر و نیزه‌ای را تحمل کرد که بسیار دردناک‌تر از شمشیر و نیزه در میدان جنگ بود..."

ظاهرا فراموش فرموده اید که امام حسن(ع) تاآخرین لحظه قصد نبرد با لشکر تا دندان مسلح معاویه را داشت و همانگونه که شیخ مفید در ارشاد می نویسد:«امام پس از فراخوان نبرد علیه شامیان، متوجه جاسوسانی ازسوی معاویه در کوفه و بصره شد، که پس از شناسایی، دستور اعدام ۲نفرشان را صادر کرد»

 و به دنبال آن در نامه‌ای به معاویه، چنین نوشت:«...گویا خواهان جنگ هستی، بزودی آن را دیدار خواهی کرد پس چشم به راه باش»

 خوب است بدانید که  یاران امام حسن(ع) در پیروزی بدون دردسر معاویه نقش اساسی را ایفاء نمودند!!!

در این میان سهم خواص جامعه ازجمله عبیدالله بن عباس شاخص است

جناب آقای روحانی؛ همانطور که نمی دانید! او فرمانده لشگر امام حسن (ع) بود و نتوانست دربرابر پیشنهاد یک میلیون درهمی معاویه مقاومت کند و با عده‌ زیادی از زیردستان خود درحدود ۸۰۰۰نفر(دو سوم از کل سپاه امام)شبانه به اردوگاه معاویه پیوست و باقیمانده سپاهیان امام را بدون فرمانده رها نمود.  

صبح‌گاه وقتی سپاه امام برای نماز حاضر شدند،عبیدالله بن عباس غایب بود؛ناچار شخص دومی که ازسوی امام حسن(ع) بعنوان جانشین عبیدالله منصوب شده بود و قیس بن سعد بن عباده انصاری نام داشت، فرماندهی سپاه را به عهده گرفت و نماز جماعت را بجاآورد.

وسوسه‌های معاویه درخصوص قیس سازگار نشد ولی معاویه که به مقصود نهایی خود نرسیده بود با شایعه‌سازی و عملیات روانی توسط جاسوسان خود درمیان سپاه قیس باعث سردرگمی و کلافگی آنان شد.

با فرار عبیدالله ابن عباس و دیگر سپاهیان امام حسن(ع) شرایط بسیار نامطلوبی پدید آمد، امام که برای جمع آوری سپاه به مدائن رفته بود نه تنها موفق به انجام این کار نشد،بلکه عده‌ای از سپاهیانش بر او شوریدند و به خیمه‌ حضرت ریخته و به غارت پرداختند.آنان حتی سجاده زیرپای حضرت را ربودند و کار بجایی رسید که"عبدالرحمن ازدی" ردای آن حضرت را از دوشش کشید و امام  بدون اینکه ردایی بر تن داشته باشد، سوار مرکب شد.

همین که به "مظلم ساباط" رسید ناگاه یکی از خوارج به نام"جراح بن سنان" پیش آمد، لگام اسب حضرت را گرفت و گفت حسن تو نیز همانند پدرت کافر شدی و خنجری مسموم به ران مبارک حضرت زد که تا استخوان شکافته شد. این ضربت به قدری سهمگین بود که حضرت بسیار رنجور و بیمار گشت. 

جناب آقای روحانی؛

بدانید که امام حسن(ع) تاآخرین لحظه قصدمبارزه با طاغوت معاویه را داشت تا اینکه دو سوم سپاهیانش به او خیانت کردند و با سخت شدن شرایط توسط یارانش جام زهر را در گلوی فرمانده و امام خود ریختند.

خودفروشی خواص و بنده دنیا شدن، نشناختن جایگاه امام جامعه و بی توجهی به دستورات ایشان بود که صلح با طاغوت را تحمیل نمود.

جناب حقوق دان!

باوجود تمامی تنگناهای مذکور در دوره امام حسن و البته عدم تطبیق آن با شرایط کنونی جمهوری قدرتمند اسلامی ایران، اگر متن برجام امام مجتبی(برنامه رسوا کننده جریان اندیشه ای معاویه) و مذاکرات و صلح تحمیلی بر ایشان را خوانده باشید مستحضرید که  متن مذکور دارای فرم و محتوایی فوق العاده هوشمندانه،عزتمدارانه و رسواگر درمقابل دشمنی مکار، غدّار و زورگویی چون ساکن کاخ سبز است.

لذا برای ادامه حیات این نوزاد معلول و مبتلا به مرگ مغزی خودتان (برجام با ۵+۱) مختارید هرکاری خواستید بکنید اما لطفا با اهل بیت کاری نداشته باشید!

پیش از این هم درباره مذاکرات میان امام حسین(ع) و عمربن سعد و همچنین امام علی(ع) و زبیر نکاتی را مطرح فرموده بودید که داد مورخان را درآورد و منجر به تذکرصریح رهبرانقلاب نیز شد.

درضمن باتوجه به اینکه دوست داریم نسبت به شما حسن ظن داشته باشیم لذا بیان  شذوذات  اینچنینی را ازسوی شما حمل بر عدم مطالعه تان در تاریخ علی الخصوص سیره اهل بیت میدانیم که البته اگر آگاهانه سیره اهل بیت را تحریف می کنید باید فاتحه شما و مملکت را خواند.

مزید اطلاعتان درباره جریان صلح ساباط می توانید به منابع زیر مراجعه فرمایید:

الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص ۵، ۱۲و ۱۳

تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۱۹۵

تاریخ یعقوبی، ج۲،ص ۱۰۷،۱۴۱و۱۴۲

البدایه والنهایه، ج۸، ص۱۵

بحارالانوار، ج۴۴، ص۵۱،/ ج۴۴، ص۳۳

مقاتل الطالبیین، ص۳۹

پوریا معینی